از چهارشنبه که از مدرسه برگشتم علایم بیماری نمایان شد.

تب، بدن درد، سرفه، بی حالی

داشتم خدا خدا میکردم که تا شنبه حالم بهتر شود.

الحمدالله شد. اما همچنان سرفه های بدی میکنم.

حالا چیشده که سر صبحی دارم گزارشِ حالم را میدهم؟ در مدرسه یک نفر نیامد بپرسد که خانمِ سین چیشده، خدا بد ندهد؟ خب به امروز نمیامدی و استراحت میکردی !

دریغ از یک نفر:)

اینجا حس میکنم در قلب اروپا هستم، کسی به کار کسی کار ندارد‌.

نمیدانم شاید خیلی دیگر توقعی شده‌ام.

میدانی جانم. کلا باید پوست کلفت شد. 

بگذریم. بروم مشق های امروز را بازخورد بدهم. فعلا :)️

قصه کربلا

به وقت مدرسه

خدا ,مدرسه ,یک ,میکنم ,کار ,حالم ,یک نفر ,اروپا هستم، ,قلب اروپا ,میکنم در ,حس میکنم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

103469413 خبرنگار دات کام مطالب اینترنتی مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه ياوران كتاب مسترلیت دخترک مطالب اینترنتی پرومد گروه آموزشی معماری کاردانش کردستان